میلاد بارش

من آمده ام تا از امید و آزادی برایتان بگویم ....از انسان و عشق

ای کاش نگار گر تو بودم 
و کلک ترا می کشیدم
چشم ترا
لبانت را
ابروانت
گونه هایت را
جسمت را
روحت را
جانت را
و اینگونه به تو
نزدیک و نزدیک تر می شدم
ودر نقش و نگار تو محو می گشتم
نگارمن
ای کاش نگارگر تو بودم
اما افسوس
نه نگارگری می دانم
ونه زیبایی های ترا می شناسم
من شاعری گمنامم
که از تو فقط 
چیزاهایی شنیده ام
به تو اندیشیده ام
و در رویاهایم 
تلالوءی
از تو دیده ام
ای کاش ترا می شناختم
نگارگری می دانستم
و آی کاش نگار گرتو بودم
تا از من
تنها
نقش و نگار 
تو بماند

میلاد بارش( هومن)


نوشته شده در شنبه 94/6/7ساعت 12:41 عصر توسط میلاد بارش نظرات () |

Design By : Night Melody